احزاب منهای مردم

کدخبر: 2377695
خبرنگار:

انتخابات 1402 مجلس در راه است و فعالین سیاسی دغدغۀ مشارکت فعال مردمی در این انتخابات را دارند. به دیدگاه برخی گره مشارکت سیاسی با فعالیت احزاب باز می‌شود؛ اما چیزی که مورد توافق است این است که در ایران حزب واقعی و جدی وجود ندارد. اما مشکل فعالیت حزبی در ایران چیست؟

 

نسیم آنلاین: انتخابات امسال با قانون جدید اجرا می‌شود. هنگام تصویب این قانون دغدغۀ سهم احزاب از انتخابات در بین نمایندگان مجلس مطرح بود. این دغدغه منجر به درگیری طولانی‌مدتی بین مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام بر سر تناسبی‌شدن انتخابات شد. هر چند تناسبی‌شدن هرگز تصویب نشد ولی بخش‌هایی از اصلاح قانون به مسئلۀ احزاب در انتخابات پرداخته است. قانون جدید الزامات جدیدی برای فعالیت لیستی احزاب و سازوکار حمایت از نامزدها تعیین کرده است.

چرا احزاب نقش تعیین‌کننده‌ای در مشارکت مردم در انتخابات دارند؟ احزاب قادرند آرای بی‌سروشکل مردم را سامان ببخشند و فعالیت‌های پراکندۀ مردمی را تجمیع و هدایت کنند. احزاب توانایی به صحنه آوردن حاشیه‌نشینان سیاسی در فضای انتخاباتی را دارند. ولی چرا از 126 حزب موجود هیچ‌گاه حزبی که بتواند مردم را نمایندگی کند و از استانداردهای حزبی هم برخوردار باشد متولد نشده است؟

سابقاً در نسیم‌آنلاین حول سؤال بالا به گفتگو با فعالین حزبی پرداختیم. متن این گفت‌وگوها را می‌توانید تحت عنوان احزاب در ایران در سایت نسیم‌آنلاین بخوانید. در ادامه سعی می‌کنیم دلایل شکست احزاب در ایران را برشماریم و ببینیم چرا حزب در ایران متولد نشده است؟

تعدد بی‌حدومرز!

 126 حزب رسمی در ایران داریم که شاید نتوانیم نام بیش از دَه تا از آن‌ها را به خاطر بیاوریم. شاید جدی‌ترین مشکل احزاب در ایران همین تعدد باشد. تعددی که مانع شکل‌گیری یک حزب قدرتمند سیاسی شده است.

تعدد احزاب در وهلۀ اول مانع شناخت مردم از احزاب می‌شود و مردم عادی بین اسم‌هایی که غالباً شبیه به هم هستند گیج می‌شوند و توانایی کنش مؤثر سیاسی را از دست می‌دهند. از طرف دیگر هر حزبی با یک ایدۀ سیاسی شکل می‌گیرد؛ ما واقعاً 126 ایدۀ سیاسی برای ادارۀ مملکت داریم؟ آیا این احزاب واقعاً هر کدام ایده‌های بدیع و نویی برای سیاست‌ورزی دارند؟ تعدد احزاب تفاوت و تمایز بین احزاب را بی‌معنی می‌کند و فرصت اینکه مردم از بین ایده‌های سیاسی مختلف یک ایده را برگزینند را می‌گیرد.

برخی فعالین حزبی پیشنهاد کرده‌اند که برای خروج از این وضعیت وزارت کشور اقدام به رده‌بندی و درجه‌بندی احزاب بکند. به احزابی که کارت و امضای حمایت مردمی بیشتری دارند و در صحنۀ سیاسی کشور فعالیت بیشتری دارند، برچسب احزاب درجۀ یک اطلاق شود و باقی در سایر مدارج قرار بگیرند. این امر موجب می‌شود تا مردم در مواجهه با احزاب سردرگم نشوند و یارانۀ احزاب نیز عادلانه‌تر توزیع بشود.  

برخی دیگر معتقدند که این مشکلی سیاسی است و توسط فعالین سیاسی قابل‌ حل است. به پیشنهاد این افراد چهره‌های سیاسی پرنفوذ از جناح‌های اصول‌گرا، اصلاح‌طلب و مستقل باید پیش‌قدم شوند و این 126 حزب را به 7 الی 8 حزب مردمی و قدرتمند تبدیل کنند.

کارت حمایت مردمی

اگر این 126 حزب از حمایت مردم برخوردار بودند و موجب مشارکت مردم در انتخابات می‌شدند می‌بایست مشتاقانه از تعدد احزاب استقبال کنیم ولی این احزاب هیچ‌گونه الزامی برای ارائۀ کارت حمایت مردمی ندارند. حتی فعالین حزبی معتقدند احزاب موجود نهایتاً 20 درصد جامعه را نمایندگی می‌کند نه بیشتر.

واضح است که فلسفۀ وجودی احزاب حمایت‌ مردمی از آن‌ها است و بدون وجود حمایت مردمی خود حزب بی‌معنی می‌شود. حزب وجود دارد تا برای حضور مردم در قدرت میانجی‌گری کند و نظرات سیاسی مردم را پوشش بدهد و نمایندگی بکند.

در قانون احزاب بیشتر کشورها، احزاب برای ثبت حزب خود ملزم به ارائۀ امضا یا کارت حمایت مردمی هستند. تعداد این امضاها از 1000 نفر تا 6000 نفر متغیر است و نسبت به جمعیت سنجیده می‌شود. در قانون احزاب کشور ما احزاب ملزم به ارائۀ حمایت‌های مردمی خود نیستند و عملاً بدون توجه به حمایت مردمی تشکیل می‌شوند. شاید با اجرای این طرح خودبه‌خود احزاب موجود به 7 الی 8 حزب کاهش پیدا کنند.

حزب‌زدایی

برای توصیف مسئلۀ حزب‌زدایی، حوزۀ فعالیت سیاسی را به دو قسمت تقسیم می‌کنیم. قسمت اول حوزۀ قدرت است. در این قسمت افراد پرنفوذ سیاسی حضور دارند. فعالیت سیاسی برای این افراد هزینۀ چندانی ندارد، از جایگاه خود مطمئن هستند و ریسک بالایی را متحمل نمی‌شوند. این افراد نهایتاً بسته به شرایط مختلف جایگاهشان تغییر می‌کند.

قسمت دوم قسمت مردمی است. مردم عادی که علاقه‌مند به فعالیت سیاسی هستند. این دسته شانس کمتری برای حضور در قدرت دارند. احزاب سیاسی می‌توانند شانس آن‌ها را بیشتر کنند ولی به‌هرحال فعالیت این قشر همواره پرریسک است.

اما حزب‌زدایی به چه معناست؟ مردم عادی در خلأ احزاب شانس کمتری برای حضور در قدرت دارند و با پرهزینه شدن کار سیاسی عملاً از فعالیت سیاسی منصرف می‌شوند. اتفاقی که در نسبت با احزاب می‌افتد این است که با پرهزینه شدن کار حزبی مردم عادی تمایلی برای انجام کار حزبی ندارند.

فعالین حزبی بارها گزارش داده‌اند که در صورت فعالیت حزبی از استخدام محروم می‌شوند یا فشارهای دیگری که به طرق مختلف به فعالین سیاسی وارد می‌شود، مانع کار حزبی آن‌ها شده است. به‌طورکلی با پر هزینه‌شدن کار حزبی و منفی بودن بار کلمۀ حزب عملاً کار حزبی توسط مردم عادی غیرممکن می‌شود و در انحصار افراد پرنفوذ سیاسی باقی می‌ماند.

دولت و خلق احزاب از هیچ

در ایران یک رسم سیاسی وجود دارد. هر رئیس‌جمهوری که به قدرت می‌رسد می‌داند دو سال بعد موسم انتخابات مجلس است و اگر دیر بجنبد مجلس به دست رقیب می‌افتد و می‌دانید که دست‌وپنجه نرم کردن با رقیب مکافات دارد.

 به همین خاطر رؤسای جمهور در ادوار مختلف از جناح‌های مختلف پس از به‌قدرت‌رسیدن و برای کنترل مجلس بعدی دست به خلق حزب از هیچ زده‌اند تا بتوانند مجلس بعدی را از افراد همسو با خود تشکیل دهند. شاید یکی از دلایل تعدد احزاب همین خلق از هیچ باشد.

این مسئله موجب شکل‌گیری احزاب از بالا به پائین و شکل‌گیری پدیدۀ احزاب انتخاباتی می‌شود. احزابی که در هنگام انتخابات فعال می‌شوند و پس از انتخابات دیگر نامی از آن‌ها شنیده نمی‌شود تا انتخابات بعد. پیش‌تر اشاره کردیم که احزاب بر مبنای تفاوت و تمایز ایدۀ سیاسی‌شان از دیگری شکل نگرفته‌اند. دلیل این امر همین کارکرد صرف انتخاباتی‌شان است. ایده‌ای از اساس وجود ندارد. احزاب برای انتخابات خلق شده‌اند. از طرف دیگر عدم وجود حمایت مردمی نیز ریشه در همین مسئله دارد.  

احزاب و نظام انتخاباتی

در قانون انتخابات تدبیری برای احزاب نشده است. یعنی مشخص نیست که احزاب چه وظایف و حقوقی در انتخابات دارند. قانون احزاب و قانون انتخابات دو جزیرۀ جدا از هم شده‌اند و این سرمنشأ عدم کارکرد احزاب شده است. این خلأ به‌قدری احساس می‌شود که موجب شده است برخی برای اصلاح این روند پیشنهاد حزبی‌شدن انتخابات را بدهند و معتقدند تا انتخابات حزبی نشود احزاب نیز قدرت نمی‌گیرند.

همچنین رابطۀ بین احزاب و اعضا در نظام انتخاباتی تعریف نشده است. بارها در صحنۀ سیاسی کشور رخ ‌داده است که فردی با حمایت احزاب به مجلس یا پاستور راه ‌یافته است، ولی پس از ورود به قدرت خود را ملزم به تصمیمات حزب خود نمی‌داند و حتی حاضر به پاسخگویی به حزب خود نیست. حزب مربوطه نیز مسئولیتی را در برابر فرد حاضر در قدرت بر عهده نمی‌گیرد و الزامی برای پاسخگویی به مردم در قبال عملکرد فرد برای خود در نظر نمی‌گیرد.

تشتت فراکسیون‌ها در مجلس و عدم شکل‌گیری کار جمعی در مجلس نتیجۀ عدم وجود الزامات حزبی است. افراد پس از عضویت در فراکسیون‌ها خود را ملزم به تصمیمات فراکسیون نمی‌دانند و بارها پیش‌ آمده که در فراکسیون یک تصمیم گرفته می‌شود و در صحن تصمیمی دیگر به اجرا در می‌آید. خلأ احزاب در مجلس به‌خوبی دیده می‌شود و صدای فعالین سیاسی را که به دنبال استانداردهای حزبی هستند، درآورده است.

در این نقطه سیاست بی‌معنی می‌شود

نتیجۀ فرایندهایی که توصیف شد خلأ سیستم حزبی در کشور است و در نتیجۀ این خلأ، فعالیت سیاسی بی‌معنی می‌شود و راه برای گروه‌هایی که پذیرای هیچ‌گونه قاعدۀ سیاسی‌ای نیستند باز می‌شود. از طرف دیگر این خلأ موجب نبود سازوکار رسمی برای شنیدن صدای مردم شده است. امری که اعتراضات گستردۀ توده‌ای را در چند سال اخیر رقم زده است.

 این در حالی است که وجود نظام حزبی قدرتمند در کشور می‌توانست بازی سیاسی را عقلانی‌تر کند و سازوکاری برای مشارکت مردمی به‌طور مستمر پیش‌بینی بکند. ولی تا وقتی حزبی در صحنۀ سیاسی کشور وجود ندارد باید به رفتارهای پیش‌بینی‌ناپذیر سیاسی عادت کنیم.

ارسال نظر: