ضد؛ درامزدا و نازیبا
فیلم سینمایی ضد از 15 آذرماه روی پرده سینماهاست. اما به جرأت میتوان گفت که این اثر ویژگیهای یک اثر موفق را ندارد.
نسیمآنلاین؛ مجتبی هاشمی: ضد محصول سازمان سینمایی سوره و ساخته امیرعباس ربیعی است. این فیلم درباره یک عضو نفوذی منافقین در حزب جمهوری است و واقعه انفجار 7 تیر را روایت میکند. این فیلم سینمایی از تاریخ شروع اکران تا به حال حدودا 1.2 میلیارد تومان بلیط فروخته است. اکران این فیلم بهانهای برای پرداخت انتقادی به زوایای سینمایی و روایی ضد است. در این نوشته میخواهیم بدانیم چرا ضد مولفههای یک اثر موفق را ندارد.
نسبت کشمکشها و شخصیتها در ضد چیست؟!
یکی از مولفههای یک اثر موفق، ساخت شخصیتهایی است که بتوانند بار روایت و پیرنگ را حمل کنند. معمولا نویسنده برای طرح یک شخصیت پویا و ماندگار، کشمکشهای متنوعی طراحی و تعریف میکند. این کشمکش و چالش است که شخصیت را در موقعیتها و نقاط تصمیم قرار میدهد. اینجاست که از حوادث محرک گذر میکنیم و به بحران میرسیم. نقطهای که بیبازگشت است و نهایتا به درام جان میبخشد.
در ضد دو کشمکش جدی مطرح است. کشمکشی مبتنی بر رومانس و عشق و کشمکشی مبتنی بر باورمندی و ایدئولوژی. برای شخصیتها این دو کشمکش به صورت آشکاری تعریف و تنظیم شده است. به همین خاطر است که در شروع فیلم، در یک زمینه سیاسی و تریلر، شاهد طرح یک ارتباط احساسی و عاشقانه میان دو شخصیت اصلی مرد و زن هستیم. اتفاقی که در ضد میافتد ناکامی سازنده در اولویتدهی به سوژه خود و بهرهگیری از کشمکشهاست. سازنده وقتی میخواهد کشمکش و تصمیمها را به تصویر بکشد عملا ناکام میماند؛ زیرا به نظر میرسد حداقل مشخص نیست که قرار است مخاطب با ورود در زندگی شخصی شخصیتهای محوری و زمینه سیاسی دهه 60، روایت و قصه را ببیند یا بناست با محوریت یک ماموریت یا واقعه خاصی، تحت عنوان سوژه اصلی، روایت به نمایش دربیاید. اینجاست که مخاطب نه آن پیوند قوی رومانس شخصیتهای محوری را درمییابد و نه میتواند با تحولات و حضور عنصر نفوذی منافقین در حزب جمهوری به نحو مطلوب حس بگیرد. فارغ از این نکته، حتی نوع فیلمبرداری و ترکیببندی تصویر گویای وجود یک پیوند عاشقانه نیست. بازیگران نقش محوری خصوصا شخصیت اصلی مرد نیز آنچنان که باید نمیتواند احساس خود را منتقل کند. ممکن است این ایراد را با طرح همان ایده کشمکش چیرگی ایدئولوژی بر احساس پاسخ دهند. این پاسخ منطقی است اما مخاطب نیاز دارد که بداند سلسله علل این چیرگی چیست و چگونه شخصیت اصلی، بحران را با تصمیمی که میگیرد، حل میکند. درواقع سوژگی کاراکتر در چیست و چه مضمون یا روایتی را باید کشف کرد. در این موقعیت گویی بایستی مفروض بگیریم که مرامنامه و باورمندی شخصیت مرد در حد اعلی است. همین امر موجب میشود که شخصیت در ضد لاغر و بیجان چون ربات کار خود را پیش بیرد. در این وضعیت نسبت شخصیت و کشمکش به عنوان راهی برای تقویت و باورپذیری شخصیتها بهم میخورد و به تبع آن، کنایههای مدنظر سازنده نیز بیاثر میشود.
در طول این مولفه و ناظر به این فیلم سینمایی میتوان سوالاتی را طرح کرد. اساسا سوژه،کشمکش و ژانر محوری ضد چیست؟ چرا بایستی کشمکش عاطفی و رومانتیک در فیلم جای بگیرد درحالیکه احساس میشود این کشمکشهای بیرونی و درونی در اجرای ماموریت منافقین برای شخصیت اصلی است که درام جانداری را میسازد.
درامزدایی از یک واقعه و یک شخصیت
انفجار حزب جمهوری در هفت تیر، واقعهای است که کموبیش مخاطب از آن آگاه است. در این موقعیت ساخت یک سکانس دراماتیک و دارای تعلیقهای مکرر منحصر در هنرمندی روایت و کارگردانی است. میتوان گفت سکانس انفجار حزب جمهوری بالذات زمینهای دلهرهآور و حماسی دارد اما چرا ضد این زمینه را پررنگ نمیکند؟! چرا فیلم از یک زمینه جدی به زمینهای کمدی حرکت میکند و عملا به درامزدایی واقعه و شخصیت میپردازد؟! پاسخ بیتوجهی به کارکرد ریتم و بهره نگرفتن از عناصر زیباشناسانه است.
استفاده از اسلوموشون در نمایی که شهید بهشتی وارد میشود، ریتم را از کار میاندازد. در سکانسی که بایستی تعدد کات را تجربه کنیم، نماها بلندتر گرفته میشود. همین تصمیم برای خنثی شدن ریتم کافی است. با این کار عملا سطح تنش میان تصویر و بیننده به اقل ممکن میرسد و یک انفجار در نمای بسیار باز همزمان با آبمیوهگیری شخصیت اصلی برای ما برجای میذارد.
استفان شارف در کتاب عناصر سینما چندین مولفه زیباشناسانه را مطرح میکند. دو عنصر در ایجاد یک تصویر قصهگو و موثر بر بیننده، طرح رویداد موازی و افشاگری تدریجی است. رویداد موازی یعنی دو سیر است که در دو موقعیت به صورت همزمان روی میدهند اما در نهایت به یک نتیجه میرسند. در این سکانس، جاساز کردن بمب در جعبه و به تصویر کشیدن استرس و نااطمینانی از آن همزمان با به حرکت اعضای حزب و مهمانان به سمت محل برگزاری میتوانست یک رویداد موازی دقیق باشد. چیزی که در ضد دیده نشد! استفاده از افشاگری تدریجی در راستای توسعه و تقویت شخصیتها به کار گرفته میشود. باتوجه به اینکه شهید بهشتی در فیلم ضد حاضر همیشه غایب بود، شخصیت مطلوبی برای اجرای این عنصر در تصویر و روایت به نظر میرسید اما در نهایت با تدبیر سازندگان، شهید بهشتی با زبانی الکن، دوربینی بیمعنا و موسیقی متنی نابهجا به مخاطب معرفی شد.
در دورانی که آثار سینمایی و هنرمدانه کمی با موضوع وقایع دهه 60 و بازنمایی تصویر منافقین تولید میشود، این فیلم محترم و تحسینبرانگیز است. در این متن صرفا بنا بر این بود که برخی از نکات برجستهای که به زبان سینما برمیگردد، گفته شود. اثری که میتوانست در زمینهای دلهرهگونه، یک حماسه را خلق کند و به نحو بهتری از عناصر زیباشناسانه سینما الهام بگیرد، در چندپارگی قصه خود ماند و نتوانست گام بلندی را برد. اگرچه این دومین اثر کارگردان است و مشتاقانه منتظر آثار بعدی ایشان هستیم.