پهلویها بلهقربانگوی دشمنان ما بودهاند
پـهـلـوی بی روتـوش
مهمترین هدف جایزه شهید اندرزگو، شناسایی و معرفی کتب روایتگر تاریخ انقلاب و ضدپهلوی به مخاطبان و از طرف دیگر، تجلیل از راویان و نویسندگان این دست آثار است. تجارب قبلی ما در برگزاری جشنوارهها نشان میدهد که اگر دارای رویکردی قوی باشیم و بدانیم از برگزاری جشنوارهها چه میخواهیم، قطعا در مخاطب ایجاد شوق و انگیزه خواهیم کرد تا خواندن کتب خاص را در دستور کار بگذارد.
اردیبهشتماه امسال و در جریان بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب، توضیحاتی در مورد برگزاری یک جشنواره و جایزه ویژه داده شد. زمانی که رهبری، در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی حضور داشتند؛ میثم نیلی، مدیرعامل مجمع ناشران از جایزه ادبی فلسطین و مشارکت با ناشران و انجمنهای ادبی کشورهای عربی صحبت کرد و بعد هم از کارهای ایجابی که برای مقابله با جریان تطهیر پهلوی در حوزه کتاب انجام داده بودند در قالب جایزه شهید اندرزگو سخن گفت. رهبر انقلاب در همین رابطه گفتند: «پهلویها مظهر وابستگی بودند. رضاخان را انگلیسیها آوردند و محمدرضا را آمریکاییها. پهلویها از رژیم قاجار تا جایی که توانستند چهرهسازی زشت کردند. هرچند دروغ هم نیست. قاجار هیچ عقبه و محبوبیتی ندارد. اگر میخواستیم مفاسد پهلوی را بیان کنیم، باید ۱۰ برابر اینکه تولید شده تولید میکردیم. ناشران ما باید نویسندهها را پیدا کرده و در اینباره تولید کنند.» حالا به اختتامیه جایزه اندرزگو نزدیک میشویم و در این گزارش گفتوگویی داشتیم با سعید تشکری که کتاب «اوسنه گوهرشاد»ش بهعنوان یکی از نامزدهای این دوره از جایزه انتخاب شده است و همچنین با محسن پرویز که بهعنوان یکی از داوران این جشنواره حضور دارد.
محسن پرویز، عضو شورای سیاستگذاری جایزۀ ادبی شهید اندرزگو
مهمترین هدف جایزه شهید اندرزگو، شناسایی و معرفی کتب روایتگر تاریخ انقلاب و ضدپهلوی به مخاطبان و از طرف دیگر، تجلیل از راویان و نویسندگان این دست آثار است. تجارب قبلی ما در برگزاری جشنوارهها نشان میدهد که اگر دارای رویکردی قوی باشیم و بدانیم از برگزاری جشنوارهها چه میخواهیم، قطعا در مخاطب ایجاد شوق و انگیزه خواهیم کرد تا خواندن کتب خاص را در دستور کار بگذارد. روی خط روایت انقلاب اسلامی در حرکت است
ما در حوزه دفاع مقدس توانستهایم با جایزهدادنها موجب معرفی کتب درخور توجه شویم؛ چنانکه بعدها هم در بازار از آنها اقبال شده و این موجب شناخت نویسندگان و حرکت جدیتر آنان در نگارش آثار شاخص نیز شده است. برگزاری جوایز ادبی در روند استقبال از کتاب و کتابخوانی با محوریت مضامین خاص موثر است. جایزه شهید اندرزگو روی خط روایت انقلاب در حرکت است و اینچنین تلاش میکند جای خالی در برخی حوزهها ازجمله داستان انقلاب را پر کند؛ خصوصا اینکه جایزهای مردمی است و این اهمیت مضاعفی دارد. نامگذاری این جایزه به نام شهید اندرزگو به علت برجستگی این شهید دوران انقلاب اسلامی است. ایشان از مبارزانی است که شخصیت ویژه ای در حوزه انقلاب دارد و قرار است نامش نام ثابت این رویداد قرار بگیرد. انگیزه ما در برپایی جایزه شهید اندرزگو روشنگری تاریخی انقلاب و ترویج نگارش آثاری در افشای پهلوی است؛ چهرهای که امروزه باقیماندههایشان، بهدروغ بهدنبال تحریف آن و اتفاقا جلوه مثبتدادن به رژیم پهلوی هستند. پهلویها بلهقربانگوی دشمنان ما بودهاند
برخلاف دروغگوییهای امروز خارجنشینان پهلوی، حقیقت تاریخ پهلوی نشاندهنده این مساله است که برای اینها مردم مهم نبودهاند، بلکه هموغمشان حفظ موقعیتشان بوده است. پهلویها بلهقربانگوی دشمنان ما بودهاند؛ بهطوری که شواهد، همین را تاکید میکند.
روایتگری از انقلاب اسلامی، زمینه نگارش نویسندگان ماست، ما دنبال موازیکاری نیستیم؛ همچنانکه تاکنون رویداد منحصری در این وادی نداشتهایم. سعی میکنیم در کنار وجه ادبی و ساختاری، روی آثاری متمرکز شویم که پرداخت و روایتی واقعنگر از انقلاب داشته و در عین حال، هدفشان نیز ممانعت از تحریف انقلاب اسلامی باشد. اینگونه جوایز ادبی و روایتگری درست تاریخی از پهلوی و انقلاب اسلامی، بر نسل فعلی اثرگذار است، هرچند ما آثار مقبولی در حوزه انقلاب اسلامی و ضدپهلوی داشتهایم، توقع نداریم در دورههای ابتدایی برگزاری این جایزه، یکباره شاهد آثار درجه یک باشیم؛ اما قطعا بهمرور زمان، به آثار درخور توجه خواهیم رسید.
سعید تشکری، نویسندۀ رمان اوسنهی گوهرشاد
بهعنوان نویسندهای که به این موضوعات ارادت دارم، چهبسا انتخاب نمیکنم؛ بلکه فراخوانده میشوم. درباره داستان رمانم که پرداختی از موضوع کشف حجاب و واقعه کشتار مسجد گوهرشاد است نیز تاکنون دو داستان نوشتهام که هر دو نیز متفاوت از همدیگر هستند. در رمان قبلترم یعنی «پاریس پاریس» که آن نیز ماجرایی درباره قصه گوهرشاد دارد، میخواستم با استنادات سراغ این موضوع بروم. نوشته شد؛ اما به نظرم در سکوت خبری فوقالعاده، آنچنانکه من توقع داشتم، دیده نشد. اما رمان اوسنهی گوهرشاد در سبک و سیاقی دیگر، داستانی فانتزی دارد که امیدوارم بتواند جایش را بیشتر و بهتر پیدا کند.
در دنیای نویسندگی فقط بهدنبال مطرحکردن خودمان نباشیم
اوسنهی گوهرشاد روایت داستانی تلخی دارد، اما تلاش کردم با دنیایی فانتزیوار، به قلم و رنگ داستانی رمان لطافت بدهم تا مخاطب هم بهتر آن را بخواند و با واقعه مسجد گوهرشاد درگیر شود. بنابراین، این اثر را مجزا از دیگر رمانم که درباره این ماجراست، بدانید. اوسنهی گوهرشاد قصهای جمعوجور برای مخاطب دارد، واژه «اوسنه» برخلاف آنچه معنا کردهاند، بهمعنی «افسانه» نیست، بلکه به قصههای ماندگاری اشاره میکند که پدران برای فرزندانشان تعریف میکنند و مدام از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. بنابراین، تعریف اوسنه بهمعنای افسانه و کلمات مشابه، نادرست است. اینکه نویسندگان به این موضوعات نمیپردازند، جای نقد دارد. نمیدانم چرا ادبیات ما اینقدر بیدرد شده است. نویسنده ما در مسیر جدی نویسندگی باید دست روی این سوژهها بگذارد. صرفا دنبال مطرحکردن خودمان نباشیم؛ بلکه باید با جدیت سراغ طراحی این قصههای ناگفته رفت. امیدوارم جایزه ادبی شهید اندرزگو در طراحی این مسیر بتواند گامی جدی بردارد.
داستاننویسان، تاریخ انقلاب اسلامی شهرستانها را هم ورق بزنند
ما نیازمند خلق داستان و رمان در موضوعات حساس تاریخی مرزوبوممان، مثل وقایع رژیم پهلوی و نیز انقلاب اسلامی کشورمان هستیم. جریانات زیادی هست که میتوان دربارهاش نوشت. اینگونه هم وقایع را وارد ادبیات و شفاف میکنیم، هم مخاطب را درگیر و جذب این آثار خواهیم کرد. برخی بیدلیل تصور میکنند کتب و داستانهای تاریخی، تاریخ مصرف دارد. من ساکن مشهد هستم و عزم جدی دارم در داستانهایم از مشهد بگویم. قبلا هم گفتهام که میخواهم این شهر و روایاتش را وارد فضای ادبی ملیمان کنم. البته این نکته جدیدی نیست، بلکه رویهای است که داستاننویسان بزرگ دنیا دنبال میکردهاند. پس اینکه میبینیم در داستانهای انقلابی و کتابهای موجود فعلی، عمده داستاننویسان ما در طراحی قصهشان متمرکز بر شخصیتها و روایت و فضای بصری و نمایشی تهران هستند، چندان هم رویه جالبی نیست. حیف است که فضای بومی شهرهای کوچک و بزرگ در ادبیات داستانی انقلاب کنار گذاشته شود و شاهد ثبت این همه اتفاقات در تاریخ انقلاب اسلامی و مفاهیم آن در نوشتههایمان نباشیم. امیدوارم قصه مبارزات و روایتهای گوشهگوشه کشورمان، بیشتر وارد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی شود.
مهدی کفاش نویسنده «وقت معلوم»
من اگر سراغ قصههای انقلابی مثل همین رمان وقت معلوم میروم، به این دلیل است که خودم را فرزند انقلاب میدانم و به آن وفادار هستم؛ یعنی همان فضایی که با انقلاب اسلامی کلید خورد و با دفاع مقدس ادامه یافت و همچنان نیز تداوم دارد. باید با این رمانها دست روی آرمانهای انقلابی گذاشت و یادآوری کرد تا بفهمیم در این مسیر تا به امروز، کجاها اشتباه کردهایم که هنوز به آرمانهایی که باید دست مییافتیم، نرسیدهایم. من با خلق قصه به آن فضای انقلابی برمیگردم تا جواب سوالاتم را پیدا کنم و اعلام کنم که با آن اهداف میشود به جامعه انسانی بهتری رسید.
امیدوارم داوران جایزه سختگیری من را در نویسندگی دیده باشند
من همیشه به خودم میگویم وظیفه من از زمان نگارش تا انتشار کتاب است. از آنجا به بعد، به نقدها و رجوع مخاطب امیدوار هستم. امیدوارم اثرم اینقدر از لحاظ قصهگویی، یعنی محتوایی و البته تکنیک نویسندگی، قوی باشد که نظر دیگران را هم جلب کند. برای من بحث نویسندگی و تکنیک واقعا مهم است. بیش از دو دهه است که مشغول نویسندگی و حتی تدریس داستان هستم، اما اینقدر سختگیر هستم که دست به کمیتگرایی در نوشتن هر کتابی نمیزنم. امیدوارم داوران جایزه شهید اندرزگو نیز این سختگیری من را در نویسندگی دیده باشند. داستاننویس انقلابی و در کل با محوریت هر محتوای خاص، نباید مضمون را توی صورت مخاطب بزند، بلکه مضمون باید در قصه و در لایههای داستانی گنجانده شود. قطعا مهمترین هدیه من به خواننده این است که از خواندن رمان و داستانم لذت ببرد و این لذت را بهواقع حس کند. قطعا تا زمانی که به مخاطب درباره چرایی انقلاب اسلامی پاسخ ندادهایم و به آن آرمانها نرسیدهایم، همچنان میتوان سراغ داستان انقلابی رفت و برای مخاطب نوشت. قصههای انقلابی بسیارند و این چشمه داستانگویی از انقلاب اسلامی همچنان میجوشد.
حالاحالاها باید از انقلاب بنویسیم و برای مخاطب داستانگویی کنیم
نوشتن درباره انقلاب ابتدای مسیر است. اتفاقا ما هنوز کتاب خاصی درباره این پدیده ننوشتهایم. حتی معتقدم کارهای انجامشده با آنچه میخواهیم، فاصله دارد. رمانهای خوبی به تحریر رسیده است، اما قطعا به کفایت نمیرسند. کار منِ رماننویس هشداردادن هم هست و این را در رمان وقت معلوم نیز بیان کردهام. پژوهش در رمانهای تاریخی همانند داستانهای انقلابی لازم است، منتها به شرطی که تاریخ را در خدمت داستان بگذاریم؛ وگرنه قصه مبدل به خود تاریخ میشود. دقت کنیم که ما بهدنبال یک محصول هنری به اسم داستان هستیم که باید برآمده از روایت باشد، نهفقط دانستن تاریخ. تحقیق و پژوهش قطعا یک نیاز است، اما ایراد به این قضیه در داستانپردازی و الزامش، به هرجور نویسندگی برمیگردد و نه لزومش صرفا در داستانهای انقلابی. در واقع، این تحقیقنکردن همهجا هست. نویسندهای که صرفا بخواهد بنویسد و کیفیت روایت برایش مهم نباشد، تبدیل به موجودی سهلانگار میشود. بنابراین، این سهلانگاریها و تحقیقنکردنهای لازم برای داستانگویی، تنها به کمکاری خود نویسنده برمیگردد.
روزنامه فرهیختگان