تلخیص سه جلد کتاب شرح نهج‌البلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی)

فراموشی جایگاه خدا در اداره جامعه؛ آیین‌نامه انقلاب ۶

کدخبر: 2352592

همینهایی هم که امروز مدام میگویند دین برای اداره اخلاقی جامعه است، همان کسانی هستند که حق خدا را فراموش کرده اند، نمیدانند که خدا در جامعه چه کاره است.

نسیم آنلاین : یکی از کتب مهجور مانده میان شیعیان نهج البلاغه است که رهبر معظم انقلاب در اهمیت آن می فرمایند: «نهج‌البلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی است و آیین‌نامه این انقلاب به حساب می‌آید.» در همین راستا و جهت تبیین بهتر و ساده تر این گنجینه از معارف اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز و بصورت سلسله وار چکیده ای از سه جلد کتاب شرح نهج‌البلاغه برگرفته از بیانات حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) را خواهیم آورد.

این بخشی از خطبه که من میخواهم ترجمه کنم چهار قسمت دارد: اول بخش گزینش پیغمبران، بعد بخش تعهدات پیغمبر بیان میشود؛ سپس بخشی که در آن به زمینه اجتماعی ظهور پیغمبر اشاره میشود و در آخر، وظایف که پیغمبر در قبال این جامعه گمراه دارد:

۱)گزینش پیغمبران: "واصطفی سبحانه من ولده انبیاء" یعنی خدای سبحان از نسل آدم پیامبرانی را اصطفا کرد. هرگونه انتخابی را اصطفاء نمیگویند. اصطفاء یعنی انسان گزینش را به صورتی انجام دهد که نیک ها و بهترها را از یک مجموعه استحصال کند، در حقیقت به شیره کشی کردن از یک مجموعه سره و ناسره؛ و سره آن را از این مجموعه بیرون کشیدن میگویند اصطفاء.

۲)تعهد پیغمبران: در بخش تعهدات پیغمبر میتوانیم به این دو تعهد اصلی اشاره کنیم: یکی در مقابل وحی متعهد بودن، یعنی وحی را گرفتن و فقط به وحی پابند بودن و فقط آن را رساندن و دوم رساندن آن وحی، یعنی تمام آن را بیان کردن.

۳)وضعیت اجتماعی پیش از ظهور پیامبران: که در چند جمله آورده شده است:

الف)"لمّا بدل اکثر خلقه عهد الله الیهم" یعنی وقتی فرمان خدا را بیشتر خلق ندیده گرفتند، اگر شما امروز فرهنگ مادی غرب را نگاه کنید، خواهید دید اینها خلأ خدا را در زندگی خودشان احساس نمیکنند؛ چون انسانهایی هستند که از فطرت اصلی، دورمانده‌اند؛ برنامه های طاغوتی و غیرخدایی با انسان این گونه عمل میکند که خدا را فراموش میکنند؛ نه اینکه اسم خدا یا حقیقتی به نام خدا را، نه، اسم خدا هم به گوششان میخورد، حتی گاهی علی الظاهر معتقد به خدا هم هستند اما حق خدا را فراموش میکنند، یعنی نمیدانند جای خدا در جامعه چیست. همینهایی هم که امروز مدام میگویند دین برای اداره اخلاقی جامعه است، همان کسانی هستند که حق خدا را فراموش کرده اند، نمیدانند که خدا در جامعه چه کاره است. آنهایی که میگویند مثلا روحانیون باید بروند فقط مسجد را اداره کنند، همینهایی هستند که «فجهلوا حقه»، حق خدا را اینها فراموش کرده اند؛ یعنی روحانی را سمبل دین میدانند و وقتی که میگویند روحانی داخل مسجد است، یعنی دین داخل مسجد است؛ یعنی موضع خدا و جایگاه خدا را در جامعه نمی شناسند.

ب)"واتخذوا الانداد معه" یعنی با او رقیبانی را به خدایی گرفتند؛ همچنان که قوانین تکوینی عالم در اختیار خدا است همچنین تشریع، یعنی قانونگذاری، یعنی اداره جامعه، اداره زندگی هم در اختیار خدا است؛ حق خدای متعال این است، وقتی که این را نشناختند، انداد را، یعنی رقیبان را با خدا به خدایی میگیرند؛ شیوه های غلطی را به عنوان دستورالعمل زندگی قبول میکنند و جای خالی خدا را با جهالتها، با طاغوتها، با ندانستن ها پر میکنند.

ج)"واجتالتهم الشیاطین عن معرفته" یعنی شیطان ها انسانها را از معرفت خدا دور نگه داشته‌اند؛ شیطانها آن خلأیی که در ذهن انسان و در روح انسان از خداناشناسی به وجود می آید را یک جوری پر کرده‌اند و این ظلم بزرگتری است. یک وقت شما یک چیزی ندارید و میدانید ندارید، یک وقت یک چیزی ندارید و نمیدانید ندارید، زیرا جای او پر شده؛ توجه میکنید؟ عطش خداخواهی و خداجویی انسان به یک نحوی فرونشانده میشود. ضمنا شیطان را معمولا با ابلیس اشتباه میکنند ابلیس عبارت است از آن موجودی که خدای متعال در چندین جای قرآن آن را به عنوان آفریده‌ای که از عبادت آدم سر باز زد معرفی کرده. این موجود زنده هست، إلى یوم الوقت المعلوم؛ ابلیس را به هیچ تعبیر دیگری، تأویل نباید کرد اما شیطان معنای دیگری دارد، کلیت نیروهای شرآفرین و فساد آفرین و انحراف آفرین، در فرهنگ قرآن، شیطان نامیده میشوند به همین دلیل است که ما «شیاطین الإنس والجن» داریم؛ شیطانهایی از انس، از آدمیان که طبعا آنها دیگر ابلیس نیستند بلکه آدمند، راه میروند، لباس دارند، به هر شکل و نحوی شیطان هستند؛ و همچنین از جن. این نیروها گاهی در وجود خود انسانند؛ هوسها، هواها، خودخواهی ها، افزونی طلبی ها، تجاوزها، غفلتها و امثال ذلک و گاهی در بیرون هستند؛ پادشاهان، قلدران، گردنکشان ، روحانیان فاسد، گمراه کنندگان، مناظر شهوت‌انگیز.

د)"واقتطعتهم عن عبادته" یعنی از عبادت خدا، انسانها را جدا و برکنار داشتند؛ لازمه معرفت نداشتن و پرشدن خلأهای خداجویی و خداخواهی با غفلتها، با تعصبها، با خرافات و غرض‌ورزی‌ها اینست که انسان از عبادت خدا جدا می ماند. شما خدا را که نشناختید، خیلی طبیعی است که خدا را عبادت هم نکنید؛ هم در قرآن، هم در حدیث و در نهج البلاغه، عبادت فقط منظور نماز و نیاز و دعا و ذکر نیست؛ من برای عبادت ترجمه ای که در نظر میگیرم، کلمه عبودیت است یعنی عمل تسلیم آمیز در مقابل خدا یا هر کس دیگر؛ بنابراین عبادت را عبودیت معنا میکنیم. وقتی که شما خدا را نشناختید، جامعه خدا را نشناخت، انسانها از حق خدا دور ماندند و جاهل ماندند، نتیجه این است که عبودیت خدا هم نخواهند داشت.

منبع: بخش "گزینش پیامبران" از جلد "نبوتها در نهج‌البلاغه"

ارسال نظر: