مروری بر آثار نادر ابراهیمی

کدخبر: 2375210

سعید کیانی در کتاب آذر، کتاب داستان همشهری در سال 87 در مطلبی با تیتر «مرگ ماه در شب چهاردهم» به مرور کارنامه‌ی نادر ابراهیمی پرداخت

نسیم‌آنلاین: نادر ابراهیمی داستان نویس معاصر ایرانی، خرداد 1387 درگذشت. در همان ایام همشهری در ویژه‌نامه‌ی نخستین شماره کتاب داستان خود مروری بر آثار نادر ابراهیمی انجام داد. برای آشنایی بیشتر با آثار نادر ابراهیمی مرور این گزارش که به قلم سعید کیانی نوشته شد خالی از لطف نیست. متن این گزارش را در ادامه بخوانید.

مروری بر آثار زنده یاد نادر ابراهیمی

بعد از شعر قدیم، به شکلی دیوانه وار و معتادانه به نثر قدیم روی آوردم و آنقدر خواندم و با خوانده ها بازی درآوردم که سرانجام به نظرم رسید که می توانم با نثر هر دوره که بخواهم، بنویسم، - و همین- باعث شد در مقدمه‌ی کتاب اولم، «خانه‌یی برای شب» در نهایت پرمدعایی و البته خودباورانه بنویسم: «و این زمان مرد دیگری آغاز کرده است.. و او، این تازه سفر کرده‌ی تنها، می‌خواهد که سوار بر اسب‌های سرکش نثر در راه‌های نکوبیده بتازد..» این را نادر ابراهیمی در مقدمه«مجموعه‌ی اول قصه‌های کوتاه» اش آورده. واقعیت هم همین است. ابراهیمی در دوره دانشجویی‌اش جزوه کوچکی می‌نویسد به نثر قرن پنجم و با عنوان «قیاس الادیان و المذاهب» و بعد از سر شیطنت جوانی، شایعه کرد که نسخه خطی نایابی را پیدا کرده است و عجیب اینکه این جزوه آن‌قدر هنرمندانه نوشته شده بود که بعضی استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، هم ماجرا را باور کردند. تا این که یکی از استادان پیدا شد و به ابراهیمی جوان گفت که ظاهر قرن پنجمی دارد، اما قعلی در آن است که از قرن نهم به بعد به این صورت به کار رفته؛ «معرکه بود! من شاگرد کوچک او هم به حساب نمی‌آمدم. رها کردم، تقلید را خیلی زود رها کردم... »

و از همین موقع بود که نادر ابراهیمی، نادر ابراهیمی شد. مرد پرکاری که 108 عنوان کتاب نوشت در موضوعات و قالب های گوناگون.

نادر ابراهیمی داستان زندگی پرماجرای خود را تفضیل در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» آورده و تعریف می‌کند که تعمیرکار سیار در صحرای ترکمن شروع کرد و همه جور کار و پیشه و مهارتی را تجربه کرد تا این که در سال 1342 زندگی ادبی خود را با کتاب «خانه‌یی برای شب» آغاز کرد. زندگی‌ای که تا پیش از بیماری در اسفندماه 1379 نوشتن بی‌وقفه دستور کار اصلی‌اش بود و طی آن 108 عنوان و 138 جلد کتاب منتشر شد. کتاب‌هایی کاملا متفاوت، از داستان کودک و زندگینامه و سفرنامه و داستان کوتاه و رمان و فیلمنامه و تئوری داستان بگیرید، تا دایره المعارف 4 جلدی «فرهنگ مواد معدنی ایران».

قصه های کوتاه

نادر ابراهیمی ماجرای ورودش به عرصه داستان نویسی را این طور تعریف می‌کند که در اوایل دهه 40، نویسندگان ایرانی از نظر جامعه شناختی سه دسته شده بودند. دسته اول پاورقی‌نویس‌هایی بودند که بیشتر عاشقانه‌های زرد و عامه پسند را ارائه می کردند. ابراهیمی درباره مخاطبان این داستان ها می نویسد: «بچه محصل های کر و کور مانده‌ی متعلق به لایه‌ی بیشتر خواه وابسته به نظام ستم... مشتریِ استوار این ماجراها بودند....»

نویسندگان دسته دوم، آنهایی بودند که نوشتن داستان های خانوادگی و اجتماعی را به ورود به میدان ادبیات سیاسی ترجیح داده بودند.

اما از نظر ابراهیمی، دسته‌ی سومی هم بودند که او جذب این دسته شده؛ «نویسندگان سیاسی‌اندیش بودند که با توجه به شرایط اجتماعی حاکم بر ایرانِ آن روز قلم خود را با نگاهی آگاه‌سازانه برای ملت ایران بر کاغذ می‌گذاشتند... ویژگی مشترک این گروه در جنس مطلبی دیده می‌شد که قرار بود به مخاطب ارائه شود. این دسته از نویسندگان با روش‌ها، نگاه‌ها و نوع قلم‌های مختلف سعی می کردند در مبارزه با حکومت حاکم سهمی داشته باشند.»

ابراهیمی هم با قصه «دشنام»، داستان سنجابی که به شیر، سلطان جنگل دشنام داده وارد گود می‌شود؛ «ما از همه‌ی قالب‌ها و شکل‌ها و شیوه‌های بیان... استفاده می‌کردیم و هرگز در پی ایجاد «مکتبی در شکل» و یا «شکل آرمانی برای محتوا» نبودیم. در پی برآوردن یک نیاز بودیم؛ یک نیاز عمیق انسانی که خیلی‌ها باورش نداشتند و هنوز هم ندارند»

نادر ابراهیمی در زندان بعد از خردادماه سال 1342 است که «دشنام» در کتاب «خانه‌ای برای شب» منتشر می‌شود و به شدت طرفدار پیدا می‌کند. جلال آل احمد آن را تجدید چاپ می‌کند، سیمین دانشور آن را در آمریکا معرفی می‌کند، داریوش مهرجویی آن را به انگلیسی برمی‌گرداند، مدیر وقت کانون پرورش فکری و هنری کودکان از ابراهیمی می‌خواهد آن را به شکل قصه کودک دربیاورد،... «داستان حرف سیاسی – اجتماعی روز بود. خیلی‌ها سنجاب بودند؛ سنجاب قصه‌ی دشنام. خیلی‌ها کمی خواستند که باشند. مبارزی که می‌جنگد، تا کشته شود؛ اما خشن و عبوس نیست، ملایم است، شاعر است، آوازخوان است و سنجاب است.»

و به این ترتیب، نادر ابراهیمی دوره اول نویسندگی‌اش را با قصه‌های رمزی حیوانات (چیزی که منتقدان به عنوان fable می‌شناسند) شروع می کند که معمولا به عنوان اولین دوره قصه‌گویی بشر هم شناخته می‌شود. اما علت این نوع قصه‌گویی ابراهیمی، با دلیل قصه‌گویان اولیه متفاوت است؛ «آن سال‌ها، سال‌های رمز بود و کشف رمز. فقط جنسی‌نویسان می‌توانستند کالاهای خود را در طبق اخلاص بگذارند و بی احساس خطری جار بزنند که ما این را داریم و می‌فروشیم. سیاسی‌نویسان ناگزیر بودند که از شکل‌های ویژه و کم و بیش مشکل و پیچیده و گاه معمایی و حتی از نوع نثر فارسی خاص و مبهم بهره بگیرند.»

بازی تمثیل‌ها در این دوره نویسندگی ابراهیمی بسیار پررنگ است. مثلا در داستان «بدنام» «...بدنام محصول زندان بود، پشت پاکت‌های سیگار نوشته شده بود و پیام گروهی از رهبران عشایر جنوب – از جمله خان حیات داوودی بود برای عشایر یاغی... یک از رهبران عشایر- که خدایش بیامرزد، چرا که در همان روزها اعدام شد- جمله‌ای را به من املا کرد: به انها بگو اگر تسلیم شوند، به مرگ نزدیک‌ترند.» جمله‌ای که در داستان بارها تکرار می‌شود. یا در قصه‌ی «دیوباد» رضاخان تصویر می‌شود؛ بادی بنیانکن، ویرانگر که از شمال این سرزمین برمی‌خیزد، و همه کس را می‌کشد و همه جا را می‌کوید و درهم می شکند و له می‌کند و سرانجام، آشکار می‌شود که فقط باد بوده است.

نادر ابراهیمی این نوع از نویسندگی را در مجموعه‌های «خانه‌ای برای شب»(1342)، «آرش در قلمرو تردید»(یا پاسخ ناپذیر، 1342)، «مصابا و رویای گاجرات» (1343)، «افسانه باران» (1346) و «غزلداستان‌های سال بد» (1351) هم ادامه می‌دهد.

بعد نوبت دوره‌ای می‌رسد که نادر ابراهیمی در داستان‌های کوتاهش، خاطرات و تجربه های دیگران را بازنویسی می‌کند. کتاب های «مکان‌های عمومی» (1346)، «افسانه باران»(1346) و «هزارپای سیاه و قصه‌های صحرا» (1350) حاصل این دوره‌اند. دوره بعدی، دوره‌ای است که ابراهیمی به داستان‌های انسانی اسطوره‌یی می‌رسد. او با توسل به شخصیت‌هایی مثل «آرش کمانگیر»، «حضرت موسی(ع)»، «ایوب(ع) پیامبر» و «حضرت مسیح(ع)»؛ اشاراتی معمایی به برخی حوادث روزگار خود می‌کند. این داستان‌ها بیشتر اوقات در جغرافیای واقعی اطراف ما، درحالی اتفاق می‌افتد که ابراهیمی شخصیت‌های اسطوره‌ای را در برابر اتفاقات روز قرار داده و آنها را وادار به تصمیم‌گیری می‌کند. درگیری‌های شخصیت‌های داستان‌های «قصه نقاشی که عاشق شد و معشوق از او خانه‌ای خواست» یا «تپه» را هم می‌شود از این دست قرار داد.

از سال 1356 تا 1368 ابراهیمی را به دلیل نوشتن داستان‌های بلند، تحقیق، پژوهش و نوشتن فیلم کمتر به داستان کوتاه روی می‌آورد. ابراهیمی در سال 1367«فردا شکل امروز نیست» را منتشر می‌کند، که می‌توان داستان‌های این مجموعه را داستان‌هایی دانست که باقی‌مانده نوشته‌های او در سال‌های پیش از انقلاب هستند. او در ابتدای داستان «کاغذ دیواری» به این مساله اشاره می‌کند.

او 9 سال بعد آخرین مجموعه داستان کوتاه خود را به نام «حکایت آن اژدها» منتشر می‌کند و در مقدمه آن می‌نویسد: «نزدیک به هفتاد و هشت شمسی هستیم، و این آخرین مجموعه قصه‌های کوتاه من است...» این مجموعه، مجموعه‌ای از تمام تجربه‌های نادر ابراهیمی است. از داستان‌هایی مبتنی بر تجارب قبلی، داستان‌های اسطوره ای تا همان داستان fable که آغازگر راه او بود.

نمایشنامه

ابراهیمی در دوران نویسندگی خود، سه کتاب نمایشنامه را روانه بازار کتاب کرد، که حاوی 6 نمایشنامه هستند. «اجازه هست آقای برشت؟»(1349)، حاوی دو نمایشنامه؛ «یک قصه قدیمی و معمولی در باب جنایت» (اوایل دهه 50) حاوی یک نمایشنامه و «وسعت معنای انتظار» (1355) حاوی سه نمایشنامه.

او در نمایشنامه‌های خود رویکردی چون داستان‌های کوتاه خود دارد. مسائل سیاسی – اجتماعی روز و گاه تک‌گویی‌های اعتراض‌آمیز و فلسفی شخصیت‌های ابراهیمی در نمایشنامه‌ها نشانگر همین نگاه اوست. تا جایی که به نظر می‌آید، ابراهیمی زمانی که خواسته با مخاطب خود صحبت کند و حرفی و پیامی را به زبان بیاورد، شخصیت‌هایش را که در بیشتر اوقات تعداد کمی هستند در فضایی نشانده و به چالش می‌کشاند. از همین رو است که در نمایشنامه‌هایش نیز جملات قصار فلسفی، با رویکرد اجتماعی دیده می‌شوند. به جملات شخصیت «خلیل» در «انتظار کور» وقتی که با «پزشک» صحبت می‌کند، توجه کنید: «خلیل: ... از اینجا برو! اینجا کسی به دردی حقیقی دچار نیست./.../ پزشک: بینوا! گوش تو مریض است؛ و الا تمام دنیا درد زایمان دارد و نعره می‌کشد...»

دستاورد دیگر ابراهیمی از نمایشنامه‌هایش را باید در تصویرسازی‌هایی دید؛ که در رمان و زندگی‌نامه‌نویسی، به نوعی سبک و سیاق او می‌شود و به اوج می‌رسد. تصویرسازی‌هایی تک کلمه‌ای (در این باره زمانی که می‌خواهیم درباره رمان‌ها صحبت کنیم حرف به میان می‌آید)

رمان

نادر ابراهیمی رمان نویس، شباهت‌های زیادی با نادر ابراهیمی قصه کوتاه نویس دارد. اما به اقتضای موضوع، هدف و نتیجه‌ای که می‌خواهد از رمان بگیرد از ابزارهای دیگر نویسندگی هم استفاده می‌کند. او اولین – و محبوب‌ترین- رمان خود، «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» را در سال 1345 منتشر کرده و پس از آن رمان‌های دیگر خود را به نام‌های «انسان، جنایت و احتمال»(1350)، «آتش بدون بدود» (1352- 1371)، «یک عاشقانه آرام»(1374) و «تکثیر تاسف انگیز پدر بزرگ»(1375) را به خوانندگانش ارائه کرد.

رمان‌های ابراهیمی را می‌شود از نظر اجتماعی و پیش‌بینی‌هایی که او از جامعه خود دارد به 5 دوره تقسیم کرد. او در «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتیم» مردی که نماینده زندگی‌ای سنتی است را در گذر زمان نشان می‌دهد که همیشه در مبارزه است و حتی پس از شکستی ظاهری از مبارزه باز نمی ماند. در «انسان، جنایت و احتمال» شخصی را در جامعه‌ای بی‌هویت نشان می‌دهد که همیشه در تناقض و سوال به سر می‌برد. در «آتش بدون دود» دوباره مبارزه و پیشرفت آگاهانه اجتماعی را نشان می‌د هد. «یک عاشقانه ارام» از مبارزه و پیروزی حرف می‌زند اما در حقیقت به تصویر زمان صلح می‌پردازد و مبری ماندن از آفت‌های احتمالی را نشان می‌دهد و در «تکثیر تاصف برانگیر پدر بزرگ» گسترش علم را با کش و قوس‌هایی که جامعه مدرن و سنتی درگیر آن هستند.

او در «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» با استفاده از فضایی عاشقانه، جامعه‌ای سراسر در تضاد و اختلاف طبقاتی را نشان می‌دهد. با فاصله گذاری‌ها و خط‌های روایی 3 گانه – که ابراهیمی با تغییر اندازه کلمان سعی در نشان دادن آن دارد – سردرگمی شخصیت پس از حضور دوباره در محل اصلی وقوع وقایع داستان همه نشانگر این موضوع است.

در رمان بعدی «انسان، جنایت و احتمال» مخاطب همواره با سوال و احتمال رو به رو است. هیچوقت جواب نمی‌گیرد و هر برداشتی خود آغازگر سوالی دیگر است. جغرافیای داستان، گوشه‌هایی از یک جامعه با نظام دیوان سالاری را نشان می‌دهد که در آن جای دادستان و وکیل مدافع عوض شده است و متهمی مشابه متهمِ شخصیت اصلی داستان تبرئه می‌شود و شخصیت اصلی داستان – سید باباخان – به اعدام محکوم می‌شود.

ابراهیمی در ادامه اجتماعی – سیاسی نویسی خود به خاطر انس و الفتی که به مردم ترکمن صحرا دارد به نوشتن تاریخی – داستانی روی می‌آورد و رمان بلند هفت جلدیِ «آتش بدون دود» را می‌نویسد که عده‌ای آن را شاهکار ابراهیمی و «جنگ و صلح ایرانی» لقب داده‌اند.

این رمان که 3 جلد اول آن در سال 1352 منتشر شد و 4 جلد بعدی در سال 1371، رمانی است که می‌توان آن را جایی برای تمام تجربیات نادر ابراهیمی در داستان نویسی دانست. این داستان از زمان تک قهرمانی ترکمن‌ها آغاز می‌شود و تا چند قهرمانی و همه قهرمانی ادامه پیدا می‌کند. این روند در طول مبارزات مردم ترکمن در برابر ظلم و جهل ادامه پیدا می‌کند و در دهه‌های 50 و 60، یعنی دهه‌های پرالتهاب و انقلابی جامعه ایران به روی کاغذ می‌آید.

زاویه دید نویسنده در این رمان بسیار قابل تامل است. نویسنده داستان خود را از حدود 100 سال قبل آغاز می‌کند و با استناد به افسانه‌ها و تاریخ‌های موجود پیش می‌آورد. در صفحات نخستین کتاب می‌بینیم که بخشی از روایت را به دوش افسانه‌ها می‌گذارد و می‌گوید: «... افسانه می‌گوید:...» یا در مراحل مختلف به مدارک و نواقص تاریخی و ثبت نشده‌ها ارجاع می‌دهد، تا جایی که در کتاب آخر خود یکی از شخصیت‌های داستان می‌شود و بعضی از بخش‌ها را از دید اول شخص ارائه می‌دهد. جایی که خود با آلنی در یک بند در زندان هم صحبت می‌شود.

تصویرسازی‌های ابراهیمی در این کتاب هم ترکیبی از تمام تجارت قبلی ابراهیمی است. او گاهی به جای شرح بی‌مورد تصویری از یک کلمه استفاده می‌کند. او در این تصویرسازی‌ها بارِ مفهومی تصویرهای خود را به دوش فضای داستان می‌اندازد و با آوردن تک کلمه‌ها فضای مورد نظر را در ذهن مخاطب خود ایجاد می‌کند. تصویر او از مرگ یاشا و چند شخصیت دیگر این طور تصویر می‌شود: «طلوع بد/ طلوع غم/ طلوع اعدام/ افول یاشا/ مرگ عطر اسفند/ مرگ هزار هزار کاگلی/ مرگ ماه در شب چهاردهم/ مرگ آیلر...» ، ردِ این تصویرسازی‌ها را به نوعی دیگر می‌شود در مجموعه قصه‌های کوتاه «رویا و مصایای گاجرات» پیگیری کرد. جایی که به نظر ابراهیمی شخصیت با کلمه می‌اندیشد، با جمله نمی‌اندیشد و حرف نمی‌زند وقتی که تصادف کرده است. یا کسی را که پای چوبه دار می‌برند، با کلمه به یاد خاطرات گذشته‌اش می‌افتد نه با جمله یا نیم جمله یا شبه جمله.

از تصویرسازی‌های دیگر او که ریشه در تجربیات قدیمی خود او در ادبیات ما دارد، می‌شود به عنوان نمونه به ارائه مستطیلی که نشان از سر در مطب یک پزشک دارد، اشاره کرد. مخاطب با توقفی که در خواندن می‌کند، فرصتی می‌یابد که چشم از کلمه بردارد و با سفیدی بیشتر کاغذ استراحتی به چشم بدهد. در عین حال داخل تابلوی فرضی مطب اطلاعاتی که می‌خواهد را به مخاطبش می‌دهد.

تجربه قدیمی‌تر ابراهیمی در این حوزه از تصویر سازی را در داستان «دیوار کاغذی» او در کتاب «فردا شکل امروز نیست» می‌توانیم ببینیم.

ابراهیمی با نوشت «یک عاشقانه آرام» در سال 1374 قصد ساختن جغرافیایی را دارد که شخصیت‌های آن در نهایت سلامت و اعتقاد به مقدساتی که برایشان روزی مبارزه کرده‌اند، زندگی می‌کنند. این رمان که پس از انقلاب و جنگ نوشته می‌شود، نگاهی آرمانی به زندگی دو نفر دارد که زندگی‌شان را عاشقانه آغاز کرده‌اند ولی حالا دچار روزمرگی شده‌اند و می‌خواهند هر طور شده، خود را از این وضعیت بیرون بکشند. آهنگ آرام کلمات، روایت سیال، جابه‌جایی زمانی، عدم قطعیت و تک‌گویی‌های دو شخصیت اصلی داستان و بیان جملات نقض از ویژگی‌های بارز این رمان ابراهیمی است.

ابراهیمی در رمان آخرش، «تکثیر تاسف انگیز پدر بزرگ» پدربزرگی را نشان می‌دهد که قربانی اشتباهی از سر مصلحت و دوستانه می‌شود. اما این خیرخواهی، در عصر رایانه و لیزرها و انرژی خورشیدی و اعضای مصنوعی و مهندسی ژنتیک به بهایی گران تمام می‌شود. فاجعه از اعتنا نکردن به حرف پدربزرگ آغاز می‌شود و در کش و قوس محبت «مهری خانم» و «پدربزرگ» که کیسه صفرا، کبد و اعضای دیگرش را به مرور عوض می‌کنند...، بارها در رمان اتفاق می‌افتد تا با کمک آنها ابراهیمی آخرین نفس نفس زدن‌های جامعه رو به مدرنیسم را به تصویر بکشد.

از دیگر نکاتی که باید در بررسی رمان‌های ابراهیمی گفت، حضور برخی شخصیت‌ها در چند داستان ابراهیمی است. مثلا در همین رمان «تکثیر تاسف برانگیز پدربزرگ»، «رامین مبشریان» که قبلا در داستان‌های دیگر ابراهیمی حضور داشت، نقشی محوری دارد. او مثل شخصیتی حقیقی در داستان های ابراهیمی بزرگ می شود.

فیلمنامه

ابراهیمی 5 فیلمنامه دارد که 2 فیلمنامه به طور کامل و به شکل کتاب منتشر شده است و یکی از آنها به طور ناقص در نشریه «سروش» و 2 فیلمنامه دیگر منتشر نشده است.

فیلمنامه‌های «صدای صحرا»(1348) و «آخرین عادل غرب» (1369) چند قسمت از فیلم‌نامه «سفرهای دور و دراز هامی و کامی» در سال‌های 1355 تا 1357 در نشریه «سروش» منتشر شده و فیلمنامه‌های «آتش بدون دود» (1353-1354) و «روزی که هوا ایستاد» (1353-1354) هم هنوز منتشر نشده است.

در دو فیلم‌نامه منتشر شده مشخص است که او برای ساخت و نوشتن فیلم‌ها سبک و سیاق خود را داشته و صفحه را به قسمت‌های مختلفی تقسیم می‌کرد تا صداها، حرکت‌ها و باقی توضیحات را در زمان و محل خودشان بنویسد. این دو فیلمنامه هم به طور آشکاری شبیه داستان‌های دوره دوم و رمان‌های نادر ابراهیمی (بخصوص آتش بدون دود) است.

شعرها و ترانه‌ها

شعرها یا آن طور که خودش می‌گوید «شعرگونه‌ها»ی ابراهیمی برای اولین بار در سال 1357در کتابی با عنوان «در حد توانستن» منتشر شدند. او خود را هیچ وقت شاعر نخواند اما شبه همین شعرگونه‌ها را در «غزل داستان‌های سال بد» و برخی از شروع‌های فصل‌های «آتش بدون دود» و «یک عاشقانه آرام» هم تکرار کرد.

به علاوه، ابراهیمی ترانه‌های «تصویر وطن» و «سفر به خاطر وطن» را هم در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب ساخته است که پخش مکرر این آثار از صداوسیما و همچنین قوت اجرا و مضمون، آنها را خاطره انگیز کرده است.

ابراهیمی در این شعرگونه‌ها و ترانه‌ها هم ساختار داستانی را پی می‌گیرد و از شخصیت‌پردازی و روایت دست برنمی‌دارد. رشد پید می کند و در تکثیر تاسف برانگیز پدربزرگ نقش شخصیتی کامل و بی‌نقص را بازی می‌کند.

زندگی نامه

ابراهیمی زندگینامه نویسی را با نوشتن خودزندگینامه‌اش در سال 1352 آغاز کرد. او در دو گام اول زندگی‌نامه نویسی «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» را می‌نویسد که هر دو زندگینامه‌های کاری خود او هستند. در اولی پسر شغل‌هاست و در دومی پدر آنها. اما او در زندگینامه‌نویسی با توجه به تجربه‌ای که در رمان نویسی و قصه کوتاه‌نویسی دارد، شیوه‌ای را برای روایت و زاویه دیدی را انتخاب می‌کند که مخاطب ناآگاه با شخصیت نادر ابراهیمی، بیشتر با شخصیتی با این نام آشنا شود.

او علاوه بر ثبت وقایع زندگی خودش، جغرافیای لمس شده توسط بسیاری از هم نسلان خود را به تصویر می‌کشد و این مساله ارزش ادبی زندگینامه‌های او را بیشتر می‌کند. در این دو کتاب فصل‌بندی‌ها و ورود و خروج شخصیت‌ها در نوع روایت ابراهیمی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.

به جز این دو کتاب که زندگی کاری خود ابراهیمی به حساب می‌آیند، سه کتاب زندگینامه دیگر او بعد از سال 1375 نوشته و روانه بازار کتاب شدند. این سه کتاب به ترتیب «مردی در تبعید ابدی» (1375) براساس زندگی ملاصدرای شیرازی، «سه دیدار، با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد» (1377-1378) براساس زندگی امام خمینی و «بر جاده‌های آبی سرخ» (1374 - 1386) براساس زندگی میرمهنای دوغابی هستند که هم «سه دیدار» و هم «بر جاده‌های ابی سرخ» با مرگ آقای نویسنده ناتمام ماندند.

انتخاب‌های ابراهیمی در این کتاب‌ها از یک طرف دید آرمانگرایانه ابراهیمی را نشان می‌دهد و از طرف دیگر دقت او را در نگارش تاریخ می‌رساند.

مثلا برای نگارش «بر جاده‌های آبی سرخ» ابراهیمی سراغ داستان زندگی شخصیتی رفته است که در بیشتر کتاب‌های تاریخی ما بیشتر از یک پاراگراف شرح احوالا ندارد. یا برای «سه دیدار» ابراهیمی آن قدر پیگیری کرده تا توانسته ماجرای رساندن نامه آیت الله بروجردی به شاه توسط امام خمیتی در ایام جوانی‌شان را پیدا بکند.

ابراهیمی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «... مردی در تبعید ابدی مرا به قدر کافی خرد و خمیر کرد چرا که مصمم بودن به ادراکی از فلسفه ملاصدرا برسم و ساختمان داستان را براساس همان ادراک فلسفی بنا کنم... مردی در تبعید ابدی تمام شد، قدری شفا یافتم و بر آن شدم که تا زنده‌ام، آرام آرام روی همین گروه از شخصیت‌های میهنم کار کنم؛ یعنی شخصیت‌های فلسفی، مذهبی که اسباب فخر فرهنگ ملی ما هستند. پس از ملا متمرکز شدم روی شیخ اشراق که از جوانی به دلایلی با او انس و الفتی داشتم، ولی تا خودم را جمع کردم که خیز بردارم طرف شیخ اشراق، حضرت زم به من گفت که روی زندگی امام کار کنم که کاری است کارستان»

او خود را یک زندگینامه نویس صرف نمی‌داند و در جای جای مقدمه‌های این کتاب‌های خود نوشته است: «من داستان می نویسم، تاریخ نمی‌نویسم.» او در «سه دیدار» سه خط داستانی را پی می‌گیرد که یکی‌شان به دوران کودکی اختصاص دارد، یکی به مبارزات و سوی داستانی تمثیلی است از مرد فرزانه‌ای که از دریا می‌آید و به ساحل نشینان نوید زندگی بهتر و فردای روشن‌تر می‌دهد.

سفرنامه

سه سفرنامه نادر ابراهیمی پس از انقلاب نوشته می‌شود؛ «به سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» (1366)، «دور ایران در 6 ساعت»(1371) و «یک صعود باورنکردنی» (1374).

ویژگی مشترک این کتاب‌ها گزارش گونه بودن آنها است. او به عنوان شاهدی بی‌طرف در منطقه مورد نظر حضور داشته و دیده‌ها و شنیده‌های خود را ثبت کرده است. حتی وقتی با گروه صعود کننده نمی تواند همراه شود و در نیمه راه می‌ماند، نوشته‌های آنها را نگاه می‌کند و جزئیات را از آنها می‌پرسد و به ثبت می‌رساند.

تئوری‌پردازی‌ها

نادر ابراهیمی از سال 63 به بعد تصمیم می‌گیرد نظرات خود را در زمینه‌های ادبیات کودک و بزرگسال ارائه دهد. او همچنین تحلیل نقاشی‌های «علی اکبر صادقی» و «علی کوثر احمدی» را انجام می‌دهد و قول نوشتن تحلیل‌هایی بر آثار هنرمندانی دیگر را می‌دهد که عملی نمی شود.

او در حوزه نظریه پردازی 9 اثر منتشر کرده که آنها به ترتیب انتشار عبارتند از: «مقدمه‌ای بر مراحل خلق و تولید کتاب کودک» (1363)، «مقدمه‌ای بر فارسی نویسی کتاب کودک» (1364)، «مقدمه‌ای بر مصورسازی کتاب کودک» (1367)، «مقدمه‌ای بر آرایش و پیرایش کتاب کودک» (1368)، «لوازم نویسندگی» (1369)، «صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها» (1369)، «الف با» (1371)، «طراحی حیوانات»(1373) و «براعت استهلال» (1378).

ابراهیمی در مجموعه مقدمه نویسی های خود همواره از تجبریات و دیدگاه های خود درباره مراحل مختلف کار ادبی برای کودکان می‌گوید؛ شاهد این مدعا تکرار جملاتی شبیه «تجربه شده است» در متن کتاب هاست.

او در «لوازم نویسندگی» تئوری‌ها و نظریات خود را درباره اولین نیازهای یک داستان نویس برای داستان نویسی گفته و قول مجموعه ای در حدود 17 جلد را داده است که از این مجموعه فقط یک کتاب «براعت استهلال» را در سال 1378 منتشر می کند. او در این مجموعه قصد تحلیل و معرفی و ارائه مثال‌های متعدد درباره اجزا و عناصر مختلف تشکیل دهنده داستان را دارد.

شاید «الف با» و «طراحی حیوانات» را باید در پیشگفتارنویسی‌های او دانست اما چون در آنها به ارائه دیدگاه‌های خود از نقاشی‌های فلسفی استاد «علی اکبر صادق» و طرح‌های «علی کوثراحمدی» می‌دهد، این دو کتاب را در این بخش آوردم. او در این کتاب‌ها سعی در شکافتن منظور طراح در کشیدن طرح دارد و همواره می‌کوشد تا با ارائه تعریفی جدید از نوع کار این دو هنرمند لایه‌های جدیدی از مفهوم شناسی در هنر تصویرگری و طراحی حیوانات را نشان دهد.

نامه نگاری ها

نادر ابراهیمی یک کتاب دارد که صرفا از نامه نگاری هایی با متن ادیبانه اختصاص دارد: «چهل نامه کوتاه به همسرم» (1368). اما قبل از این کتاب هم ابراهیمی از نامه نویسی برای پیشبرد داستان‌هایش استفاده کرده است. این نامه نویسی‌ها به قدری زیادند و تاثیرگذار و کلیدی که به یکی از ویژگی‌های قلم ابراهیمی تبدیل شده‌اند. (در «آتش بدون دود»، گاهی یک فصل تمام به یک نامه اختصاص داده شده است)

اما درباره خود کتاب «چهل نامه کوتاه به همسرم»، ابراهیمی در این کتاب سعی دارد پستی و بلندی‌های زندگی پر فراز و نشیب زوجی را نشان  دهد که سعی در بهبود وضعیت زندگی خود دارند. چهل نامه را با یک نگاه دیگر می شود به چهل فصل از یک داستان شبیه دانست که ابراهیمی در آن، دو شخصیت را در مقابل هم قرار داده و داستان را از زبان یکی از آن دو نفر بیان می‌کند.

ترجمه و پیشگفتار

ابراهیمی برای بزرگسالان دو کتاب ترجمه دارد و دو کتاب که در آنها یادداشت نویسی و مقدمه نویسی کرده است.

ابرهیمی ابتدا ترجمعه «مویه کن سرزمین محبوب من» را در اواسط دهه 40 برای انتشارات امیرکبیر انجام می دهد و پس از آن مهرداد صمدی ترجمه «چهار کوارتت» اثر «تی . اس. الیوت» را به ابراهیمی می دهد تا او برایش ویرایش کند و یادداشت بنویسد.

ابراهیمی در سال 1351 «آدم آهنی» نوشته «تد هیوز» را ترجمه می‌کند و در سال 1379 مقدمه و یادداشتی بر کتاب «کوچه‌های کوتاه» می‌نویسد. نکته قابل اهمیت در ترجمه‌های ابراهیمی تسلط او بر زبان فارسی است. در ترجمه‌های ابراهیمی رد تفکر او قابل لمس است.

ارسال نظر: